نفس مامان ،محمدرهامنفس مامان ،محمدرهام، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

محمدرهام هستی مامان وبابا

حلول سال1390هجری شمسی

........... ..اولین نوروز من............. من در اولین سال تحویل زندگیم در هوشیاری وبیداری کامل مشغول تغذیه باشیرمادر بودم امیدوارم سال خرگوش برای خانواده 3نفره ما پر برکت وسرشار از سلامت باشه . مامی جون برام ابرو کشیده به نظرتون خوشگل شدم؟ چهارمین روز فروردین خونه خاله زهره مامانم دعوت بودیم اینم من ودوست دیرینم امیرحسین وبعدازیک استراحت کوتاه با امیرهادی وهلنا هم عکس انداختیم. درروز11فروردین به جشن نامزدی رفتیم وبعدشم مامانی با این مجسمه که ساخت عروس(نرگس جون)بودازم عکس گرفت. میگن 13فروردین باید ازخونه رفت بیرون ماهم رفتیم کارخونه بابابزرگ مامان سمانه بسه ما...
31 مرداد 1391

عمرگران

1391/05/24 سلام امروز روز پر مخاطره ای داشتیم صبح با مامانی آماده شدیم تا همراه چند تا از دوستامون (محمدمهدی ومامانش عسل ومامانش وامیرطاها ومامانش )بریم کیدز لند وچندساعتی از محیط شاد اونجا لذت ببریم . این شد که من ومامانی رفتیم آریاشهر وبابایی اومد دنبالمون وراهی شدیم وتوی میدون تجریش بودیم که خاله مرضیه مامان محمدمهدی زنگ زد وگفت :کیدزلند پلمب شده وما از همونجا دورزدیم وبرگشتیم.و من ومامان وبابام یک دنیا از خاله مرضیه بابت تماس به موقعش متشکریم. بابایی خوبم با وجود روزه بودن وگرمای هوا ما رو مجدادا"تا آریاشهر همراهی کرد ورفت سرکارش ومن  برای چهارمین بار درزندگی شیرینم سوار اتوبوس شدم و مشغول تماشای خیابونها ی...
26 مرداد 1391

واکسن 18ماهگی

سلام ودرود وتسلیت به مناسبت شهادت مولای متقیان علی(ع)   گل توگلدون سلام،قندتوقندون سلام ،عزیزخونه ام سلام،یکی یه دونه ام سلام ماه من روزچهارشنبه1391/05/18که با 19ماه رمضون وضربت خوردن مولامون مصادف شده بود شما رو بریم وواکسنت رو زدیم.وقتیکه توی اتاق انتظار نشسته بودیم تا نوبتمون بشه با کنجکاوی فراوون رفتی تا ببینی علت گریه بچه ها چیه؟؟؟وقتی متوجه شدی توی اتاق واکسانیسیون چه خبره خیلی ریلکس به من وبابی گفتی بییــــم(بریم)وما بهت گفتیم تازه اومدیم کجابریم؟؟؟؟بعدش رفتی جلوی درب درمانگاه وبه ما نگاه کردی وگفتی:بییـــــــــــم وما داشتیم نگاهت میکردیم که ناگهان زدی زیر گریه وملتماسانه گفتی: بییـــــــــم.................بییــــ...
21 مرداد 1391

گلکم 18ماهگیت مبارک

1391/05/15 به نام دوست که هرچه دارم از اوست. سلام وهزاران درود وعرض خوش آمد به همه مهمانان عزیز 18ماه پیش خدا تمامی درهای بهشت را به رویم گشود ونوزادی به پاکی آسمان وبه زلالی رودنیل وبه استقامت الوند کوه در آغوشم نهاد ومن چه زیبا غرق رویای شیرینی مادری شدم ،رویایی که به لطف ایزد منان به حقیقت پیوسته بود.رویایی که حتی یک روزهم در انتظارش نماندم وخدا میدانست که این بنده ی عجول طاقت انتظار ندارد.خدایا مثل هرروز امروزهم میگویم: خدایا تو خیلی بخشنده وبزرگی که تونستی یه همچین فرشته ماهی رو از خودت جدا کنی وبه چون منی بسپاری.خدایا برایم هیچ کم وکاستی نذاشتی ولی 18ماهه که فهمیدم بزرگترین نعمتت مادری بود که...
17 مرداد 1391

ملاقات فرشته ها

سلام سلام صدتا سلام من اومدم باز دوست جونام   دیروز جمعه1391/05/13رفتیم دیدن کیان کوچولو واز دیدن روی ماهش لذت بردیم.به من که کلی خوش گذشت هم برای اولین بار یه نینی 5روزه رو از نزدیک میدیدم وهم خاله فاطمه جون(خاله مامانم)تمام اسباب بازیهای کیان رو به من داد  تا باهاشون بازی کنم وکلی هم از دست الاغ خنده روی کیان که از خنده غش میکرد خندیدم وشاد شدم. اینم عکس کیان خوشمل ما   اینم عکس دوفرشته نازنین   من دقیقا"17ماه و24روز از کیان جون بزرگترم. بادیدن کیان جون یاد اون روزهایی افتادم که تازه زمینی شده بودم .یاد خداحافظی با فرشته های آسمون ،یاد دستهای مهر...
14 مرداد 1391

تازه ها.......

سلام آغاز جمله گویی: من در تاریخ1391/04/25برای اولین بارجمله گفتم که البته از چندین ماه پیش یه جمله ی مهم رو میگفتم یادتونه؟؟همونی که باعث شهرتم شده؟؟   آفرین به هوش وذکاوتتون همون: شــــــــــــــــــــــــــــــــــــی شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــده منظورمه. ولی الان دیگه رسما"جمله دو کلمه ای میگم واولین جمله ام این بود: پیتـــــــــــــــــــــــــــــــی یف=پیشی(گربه)رفت من به همه چهارپایان وبعضا"مورچه ومگس وپروانه هم پیتی میگم.   ششمین پیرایش در ششمین روز دومین ماه تابستان: ششمین پیرایش من توسط آرایشگر مخصوصم در تاریخ 1391/05/06انجام ش...
9 مرداد 1391

سپهسالار

من یه مسافرت سه روزه به یه روستای خوشگل رفتم که اولین بارم بود اونجا رومیدیم .واز اونجایی که آبا واجداد ما همه شهرنشین بودن متاسفانه ما شهرستانی برای عوض کردن آب وهوا وحال وهوا نداریم واین روستای زیبا حدودا"40سال پیش توسط بابا بزرگ مامان سمانه کشف شده وشده تفرجگاه تابستانی خانواده ما. گفتم بابابزرگ........ اینم بگم که بابابزرگ ِمامان سمانه بزرگمردیه ی که اگه از نزدیک ببینیدش حتما"عاشقش میشید.همه چی تمومه..........با خدا وبا ایمان،مهربون،دل جوون،اهل سفر وگردش،خوش خلق وخوش سفر که از خوبیهاش هرچی بگم کم گفتم. خدایا به بزرگ خاندان نوین روز عمر طولانی وبا عزت وتن سلامت عطا کن تا همیشه سایه پرمهرش روی سر بچه ها ونوه ها ونتیجه هاش باش...
6 مرداد 1391

سفر به قریه سپهسالار

سلام ودرود فراوان 1391/04/27 ما با ماشین پدر جون (به علت مصرف کمتر آلاینده سربی ولذت از وجود پدرجون ومامی جون ودایی جون)  راهی روستای سپهسالار شدیم ومن توی ماشین خواب بودم که ناگهان از صدای خنده وصحبت خانواده بیدار شدم ودیدم ای دل غافل همه دارن از سد  لذت میبرن ومن تنهایی توی ماشین خوابیدم .ولی چون همه حواسشون به من بود سریع متوجه بیداریم شدن واومدن پیشم.مامانی من رو بغل کرد وگفت :پسرم سد یه جای گود بزرگیه شبیه یه وان خیلی بزرگ توی دل کوه که آب باران وابهای سطحی توی اون جمع میشه وبعد از یک سری مراحل میاد توی لوله کشی شهری وبعدش خونه های شهرمون .تا من وتو وبقیه بچه ها بتونن بنوشن وآب بازی کنن.خلاصه ناز دونه ی من اینجا ...
4 مرداد 1391

تواناییهای تیرماهی- مدل1391

کسب مهارت فتح درمنزل خودمان: من درتاریخ1391/04/02موفق شدم مبل نوردی رو در منزل خودمونم تجربه کنم.من مدتهاست این توانایی رو دارم ولی چون ارتفاع مبل وتخت ما نسبتا زیاده من در این تاریخ موفق به فتح اونا شدم.واین فتح ،اتفاقات بسیار مهمی رو به دنبال داشت از جمله دسترسی به لوازم میز آرایش مامانم وفتح کانتر آشپزخانه ونظارت بر امور آشپزخانه.وازهمه مهمتر تنظیم نور ونورپردازی سالن پذیرایی. به روایت تصویر:   فشردن کلید زیادکردن نور پذیرایی.............. اینطوری بهتر نشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟   کانتر نوردی: اول به کمک عسلی،اُپن رو فتح میکنیم. وبا چهره ای معصوم ومظ...
15 تير 1391

سفر به مشهد مقدس

1391/01/25جمعه ساعت 10:10دقیقه پرواز داریم واین اولین باره که من سوار هواپیما میشم و اولین باره که بدون بابایی میرم مسافرت و اولین باره که میرم مشهد مقدس پابوس امام رضا. ومن از ذوق سفر برای اولین بار ساعت6:30صبح بیدار شدم. میگن آدما تو سفر خیلی چیزا یاد میگرن من قبل از شروع مسافرت چمدان بستن یاد گرفتم. ببینید................ مامانی به نظر شماهم این سایز چمدان خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟ ازنظر استحکام زیپ بررسیش نمیکنی مامانی؟ دیگه چه چیزایی باید بردارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوشحالم کردی مامان نزدیک بود فلاکس یادم بره مامان مطمئن باشم این آب نمیده؟؟ خب ببینم کیفیت این رنگ...
18 ارديبهشت 1391